بروکر و کارگزاری فارکس در ایران: سایت رسمی بروکر فارکس ایران

تبلیغات

فصل 4: ثبات: یک حالت ذهنی

امیدوارم که بعد از خواندن 3 فصل اول متوجه شده باشید تنها به این دلیل که به عنوان یک معامله گر مشغول به فعالیت هستید به این معنی نیست که روش های مناسب فکر کردن به آنچه انجام می دهید را یاد گرفته اید. همانطور که قبلاً چندین بار تأکید کرده ام، چیزی که بهترین معامله گران را از سایرین جدا می کند آنچه انجام می دهند و یا زمانی که آن را انجام می دهند نیست، بلکه این است که چگونه در مورد آن فکر کرده و نحوه ی فکر کردن آنها در زمان انجام آن چگونه است.

اگر هدف شما این است که مانند یک حرفه ای تجارت کنید و یک برنده مداوم باشید، بنابراین باید از این پیش فرض شروع کنید که راه حل ها در ذهن شما وجود دارند و نه در بازار. ثبات، حالت ذهنی ای است که در اصل خود دارای استراتژی های فکری و بنیادی خاص و مختص به تجارت است.

تجربه چندین معامله موفق می تواند تقریباً هر کسی را متقاعد کند که تجارت آسان است. تجربیات خود را به یاد بی آورید؛ به معاملاتی فکر کنید که تنها با یک تصمیم ساده برای خرید یا فروش، پول قابل توجهی را وارد حساب تجاری تان کرده اند. در حال حاضر، اگر احساسات بسیار مثبتی که از این اقدامات موفق و کسب درآمد بدون تلاش دریافت کرده اید را با هم ترکیب کنید، تقریباً غیر ممکن است به این نتیجه نرسید که کسب درآمد به عنوان یک معامله گر کار آسانی است.

اما اگر اینگونه است و تجارت به این آسانی است، پس چرا به سختی می توان بر آن تسلط پیدا کرد؟ چرا بسیاری از معامله گران سردرگم هستند و با این تناقض آشکار دست و پنجه نرم می کنند؟ اگر این حقیقت دارد که تجارت آسان است و معامله گران، به این دلیل که تجربه مستقیمی از آسانی و بی درد سر بودن آن داشته اند، بر این امر واقف اند، پس چگونه ممکن است که نتوانند از آنچه در مورد بازارها آموخته اند بارها و بارها به نفع خود استفاده کنند؟ به عبارت دیگر، چگونه می توانیم تناقض بین آنچه در مورد تجارت می دانیم را با نتایج واقعی معاملات مان در طی زمان توجیه کنیم؟

فکر کردن درمورد تجارت

تمام جواب ها در نحوه ی تفکر شما درباره تجارت وجود دارند. مسئله طعنه آمیز این است که تجارت می تواند به همان اندازه سرگرم کننده و بی دردسر باشد که گاه گاه تجربه شما از آن اینگونه بوده است؛ اما تجربه مداوم این خصوصیات در واقع بازتابی از دیدگاه، باورها، نگرش و یا طرز فکر شما است. از هر اصطلاحی که برای شما راحت تر است استفاده کنید؛ اما همه آنها به یک مورد اشاره می کنند که «موفقیت و ثبات مانند خوشحالی، خوش گذرانی و رضایت حالت هایی از ذهن هستند.»

حالت ذهنی شما محصولی از باورها و نگرش های شماست. شما می توانید بدون داشتن باورها و نگرش های مناسب سعی در ایجاد ثبات کنید، اما نتایج آن با زمانی که به عنوان مثال به شما خوش نمی گذرد و سعی می کنید خوشحال باشید تفاوتی نخواهد داشت. وقتی که به شما خوش نمی گذرد، به سختی می توانید دیدگاه خود را به طور ناگهانی به حالتی که از آن لذت می برید تغییر دهید.

البته، شرایط اوضاع شما می تواند به طور ناگهانی تغییر کند و باعث شود تا شادی را تجربه کنید؛ اما این حالت ذهنی نتیجه یک نوع تغییر بیرونی در شرایط و نه یک تغییر درونی در نگرش شما خواهد بود. اگر برای شاد کردن خود به شرایط بیرونی وابسته باشید (که همیشه لذت ببرید)؛ بنابراین، بسیار بعید به نظر می رسد که به طور مداوم شادی را تجربه کنید.

با این وجود، شما می توانید با ایجاد نگرش های مثبت، سرگرم کننده و به طور خاص با خنثی کردن نگرش ها و باورهایی که مانع از سرگرمی و لذت بردن شما می شوند، احتمال خوشحالی خود را تا حد زیادی افزایش دهید. ایجاد موفقیت مداوم به عنوان یک معامله گر نیز به همین منوال است. شما نمی توانید برای موفقیت مداوم به بازار متکی باشید، درست به همان اندازه که نمی توانید برای خوشحالی مداوم به دنیای خارج تکیه کنید. افرادی که واقعاً خوشحال هستند، نیازی ندارند برای خوشحالی خود کاری انجام بدهند. آنها افراد خوشحالی هستند که دست به اقداماتی می زنند.

معامله گرانی که به طور مداوم موفق هستند به دلیل بازتاب طبیعی درون خود اینگونه اند. آنها برای دستیابی به این امر نیازی به تلاش نداشته و ذاتاً اینطور هستند. ممکن است این امر به عنوان یک تمایز انتزاعی به نظر برسد، اما بسیار حائز اهمیت است که تفاوت آن را درک کنید. برخورداری از ثبات چیزی نیست که برای رسیدن به آن تلاش کنید، زیرا همان عمل تلاش از لحاظ ذهنی با بیرون آوردن شما از جریان فرصت هدف شما را نفی کرده، احتمال پیروزی شما را کاهش داده و احتمال شکست تان را افزایش می دهد.

بهترین معاملات شما آسان و بی دردسر بوده اند. لازم نبود برای آسانی آنها کاری انجام دهید؛ آنها به خودی خود آسان بودند. هیچ کشمکشی در رابطه با آنها وجود نداشت. شما دقیقاً چیزی را که نیاز داشتید دیدید و بر اساس آن وارد عمل شدید. شما در لحظه حضور داشتید، به عبارت دیگر، شما بخشی از جریان فرصت بودید. وقتی که در جریان حضور دارید، نیازی به تلاش نیست، زیرا به هرچه که در مورد بازار نیاز دارید در دسترس شماست. هیچ چیزی از آگاهی شما مسدود یا پنهان نمی شود، اقدامات شما به این دلیل بی دردسر به نظر می رسند که با هیچ گونه کشمکش یا مقاومتی روبرو نمی شوند.

از طرف دیگر، تلاش کردن به این معنی است که تاحدودی مقاومت و کشمکش وجود دارد. در غیر این صورت، شما به جای اینکه برای آن تلاش کنید، به راحتی آن را انجام می دهید. همچنین، این نشان می دهد که شما سعی می کنید آنچه می خواهید را از بازارها دریافت کنید. شاید به نظر برسد فکر کردن به این روش طبیعی است، اما این یک دیدگاه مملو از اشکال است. بهترین معامله گران به این دلیل در جریان باقی می مانند که سعی ندارند چیزی از بازارها دریافت کنند؛ آنها فقط خود را در دسترس قرار می دهند تا از هرآنچه بازار در هر لحظه به آنها ارائه می دهد بهره ببرند. تفاوت زیادی بین این دو دیدگاه وجود دارد.

در فصل 3، من به طور خلاصه توضیح دادم که ذهن ما چگونه برای جلوگیری از درد جسمی و عاطفی شکل گرفته است. اگر از منظر تلاش برای دستیابی به آنچه می خواهید یا از بازار انتظار دارید تجارت کنید و بازار برخلاف انتظارات شما رفتار کند، چه اتفاقی می افتد؟ مکانیسم های دفاعی ذهن شما برای جبران تفاوت بین آنچه می خواهید و آنچه به آن دست نمی یابید وارد عمل می شوند تا از تجربه ی درد عاطفی توسط شما جلوگیری کنند. ذهن ما به گونه ای طراحی شده است که به طور خودکار اطلاعات تهدید آمیز را مسدود کرده و یا راهی برای پنهان کردن آن پیدا می کند تا بتواند ما را از ناراحتی عاطفی که به طور طبیعی (به دلیل عدم دریافت آنچه می خواهیم) احساس می کنیم دور نگه دارد. شما در آن لحظه متوجه این امر نیستید، اما اطلاعاتی مطابق با انتظارات خود را انتخاب می کنید تا بتوانید یک حالت ذهنی عاری از درد را در خود حفظ کنید.

با این حال، در روند تلاش برای حفظ یک حالت ذهنی بی درد، شما همچنین خود را از جریان فرصت خارج کرده و وارد قلمرو «بایدها»، «شایدها» و «اگرها» می شوید. هر آن چیزی که باید تشخیص دهید در آن لحظه غیر قابل مشاهده به نظر می رسد و همه چیز مانند نوش دارو پس از مرگ سهراب، درست زمانی که فرصت دیگر از دست رفته است، به طرز دردناکی آشکار می شود.

برای داشتن ثبات، شما باید یاد بگیرید در مورد تجارت به گونه ای بی اندیشید که دیگر در برابر فرآیندهای ذهنی آگاهانه یا ناآگاهانه که منجر به ایجاد ابهام، انسداد یا انتخاب اطلاعات بر اساس آنچه موجب خوشحالی، رفع نیاز و یا جلوگیری از درد شما می شود آسیب پذیر نباشید.

خطر درد باعث ایجاد ترس می شود و این ترس منبع 95% از خطاهایی که است که احتمالاً مرتکب آن خواهید شد. مطمئناً، اگر مدام مرتکب خطا شوید، نمی توانید ثبات داشته باشید و یا این جریان را تجربه کنید. تا زمانی که از اتفاق نیفتادن آنچه می خواهید یا انتظار آن را دارید می ترسید، همواره مرتکب خطا خواهید شد. علاوه بر این، هر چیزی که به عنوان یک معامله گر سعی در انجام آن داشته باشید مانند یک نوع مجادله بوده و اینگونه به نظر می رسد که شما در حال کشمکش با بازار هستید و یا اینکه بازار شخصاً بر علیه شما است؛ اما واقعیت این است که همه این موارد در ذهن شما اتفاق می افتد. بر خلاف شما، بازار اطلاعات را درک نمی کند و تنها آن را در دسترس شما قرار می دهد. اگر کشمکشی وجود دارد، یک امر درونی است؛ این شما هستید که با مقاومت داخلی، تناقض و ترس تان به جدال می پردازید.

اکنون، ممکن است از خودتان بپرسید، چگونه می توانم به گونه ای در مورد تجارت فکر کنم که دیگر نترسم و در برابر فرآیندهای ذهنی که منجر به انسداد، ایجاد ابهام یا انتخاب اطلاعات می شود آسیب پذیر نباشم؟ پاسخ این است: باید یاد بگیرید که ریسک را بپذیرید.

درک واقعی ریسک

به غیر از بسیاری از مسائل مربوط به مسئولیت پذیری که در فصل سوم به آن اشاره شد، هیچ چیز دیگری به اندازه ی مفهوم پذیرش ریسک برای موفقیت شما مهم نبوده و همچنین بیش از آن سو تعبیر نشده است. همانطور که در فصل اول به آن اشاره کردم: اکثر معامله گران به اشتباه فرض می کنند که تنها به این دلیل که مشغول به یک فعالیت ذاتاً ریسکی یعنی ورود و خروج از معاملات هستند؛ بنابراین، این ریسک را پذیرفته اند. من تکرار می کنم که این فرض به هیچ وجه صحت ندارد.

پذیرش ریسک به معنی پذیرفتن عواقب معاملات بدون ناراحتی عاطفی یا ترس است. این بدان معناست که شما باید یاد بگیرید چطور درمورد تجارت و رابطه خود با بازارها به گونه ای فکر کنید که احتمال اشتباه کردن، شکست، از دست دادن فرصت یا رها کردن سرمایه روی میز معاملاتی منجر به فعالیت مکانیسم های دفاعی ذهن تان نشده و شما را از جریان فرصت خارج نکند. اگر از عواقب انجام یک معامله می ترسید، فایده ای ندارد که ریسک آن را بپذیرید، زیرا این ترس به گونه ای بر درک شما از اطلاعات و رفتارتان تأثیر می گذارد که منجر به ایجاد همان تجربه ای که از آن می ترسید می شود، یعنی همان تجربه ای که می خواهید از آن جلوگیری کنید.

من به شما یک استراتژی فکری ویژه و متشکل از مجموعه ای از باورها را پیشنهاد می کنم که شما را در لحظه و در جریان متمرکز نگه می دارد. با این چشم انداز، شما سعی نخواهید کرد چیزی از بازار دریافت کرده و یا از چیزی دوری کنید. در عوض، شما به بازار اجازه می دهید تا خودش را آشکار کند و شما با آمادگی از هر موقعیتی که از آن به عنوان فرصت تعبیر می شود کمال استفاده را ببرید.

وقتی خود را برای استفاده از یک فرصت آماده می کنید، هیچ محدودیت یا انتظاری در ارتباط با رفتار بازار در نظر نمی گیرید. شما با رضایت کامل اجازه می دهید تا بازار هر کاری که می خواهد انجام بدهد. با این حال، در فرآیند انجام این کار، بازار شرایط خاصی را ایجاد می کند که شما آن را به عنوان «فرصت» تعریف و درک می کنید. به این ترتیب، شما به بهترین شکل ممکن برای استفاده از این فرصت ها وارد عمل می شوید، اما حالت ذهنی شما وابسته به رفتار بازار و یا متأثر از آن نخواهد بود.

اگر بتوانید یاد بگیرید حالت ذهنی ای ایجاد کنید که تحت تأثیر رفتار بازار نباشد، این جدال به پایان می رسد. وقتی که این جدال درونی به پایان برسد، همه چیز آسان می شود. در این مرحله، شما می توانید از تمام مهارت های خود، تحلیلی یا غیره، نهایت استفاده را ببرید تا در نهایت پتانسیل کامل خود را به عنوان یک معاملگر درک کنید.

چالش اصلی این است که چگونه ریسک تجارت را بدون ناراحتی عاطفی و ترس قبول کنید، درحالیکه در لحظه ی درک ریسک به طور همزمان هر دو را احساس خواهید کرد. به عبارت دیگر، چطور باوجود اینکه کاملاً مطمئن هستید امکان اشتباه، ضرر، از دست دادن فرصت ها یا سرمایه وجود دارد با اطمینان و بدون درد به کارتان ادامه دهید؟ همانطور که مشاهده می کنید، احساس ترس و ناراحتی کاملاً توجیه پذیر و منطقی است. در لحظه فکر کردن به تعامل با بازار هر یک از این احتمالات به وقوع می پیودد.

با این حال، به همان اندازه که این احتمالات می تواند در مورد هر معامله گری صدق کند، چیزی که متفاوت است و یا برای هر معامله گری یکسان نیست، معنای اشتباه کردن، ضرر کردن، از دست دادن فرصت ها و رها کردن سرمایه روی میز معاملاتی است. همه در مورد این باورها و رفتارها اتفاق نظر ندارند؛ بنابراین، همه ما از حساسیت های عاطفی مشترکی برخوردار نیستیم؛ به عبارت دیگر، همه از چیزی های یکسان نمی ترسند. ممکن است بدیهی به نظر برسد، اما به شما اطمینان می دهم که اینگونه نیست. وقتی که می ترسیم، ناراحتی عاطفی ای که در آن لحظه احساس می کنیم به قدری واقعی است که شکی در آن نیست، به این ترتیب طبیعی است که فرض کنیم همه در درک این واقعیت مشترک هستند.

یک مثال عالی از آنچه در مورد آن صحبت می کنم به شما ارائه می دهم. من اخیراً با یک معامله گر کار کردم که به شدت از مار می ترسید. او معتقد بود که همیشه از مارها وحشت داشته، زیرا نمی توانست زمانی را به یاد بی آورد که اینگونه نبوده است. اکنون او متأهل است و یک دختر بچه 3 ساله دارد. یک شب وقتی که همسرش خارج از شهر بود، او و دخترش برای صرف شام به خانه یکی از دوستان شان دعوت شده بودند. مشتری من نمی دانست که فرزند دوستش یک مار خانگی دارد.

وقتی که فرزند دوستش مار را برای دیدن همه بیرون آورد، مشتری من وحشت زده شد و عملاً به طرف دیگر اتاق پرید تا آنجایی که امکان داشت از مار دور شود. از طرف دیگر، دختر او کاملاً شیفته ی مار شده بود و از جای خود حرکت نکرد.

وقتی که او این داستان را برای من تعریف می کرد، گفت که او نه تنها از رویارویی غیر منتظره با مار شوکه شده بود، بلکه از واکنش دخترش نیز به همان اندازه جا خورده بود. دخترش از این رویارویی نترسید، در حالیکه او فکر می کرد می ترسد. من به او توضیح دادم که ترس او به اندازه ای شدید و وابستگی او به دخترش به اندازه ای زیاد بود که برای او غیر قابل تصور بود که دخترش به طور خودکار مثل او از مار نترسد؛ اما پس از آن اشاره کردم که واقعاً هیچ راهی وجود نداشت که دخترش بتواند تجربه مشابهی داشته باشد، مگر اینکه او به دخترش یاد داده باشد که از مارها بترسد و یا اینکه دخترش تجربه دردناک خود را در رابطه با مارها داشته باشد. در غیر این صورت، بدون هیچ درک مخالفی در سیستم روانی دخترش، محتمل ترین عکس العمل این کودک به اولین برخوردش با یک مار زنده، یک شیفتگی خالص و ناب خواهد بود.

درست همانطور که مشتری من تصور می کرد که دخترش از مار می ترسد، اکثر معامله گران فرض می کنند بهترین معامله گران نیز مانند آنها از اشتباه کردن، شکست، از دست دادن فرصت و رها کردن سرمایه روی میز معاملاتی می ترسند. آنها تصور می کنند که بهترین معامله گران به نوعی با استفاده از شجاعت زیاد، اعصاب فولادی و کنترل نفس ترس خود را خنثی می کنند.

مانند بسیاری از موارد دیگر در مورد تجارت، معمولاً آن چیزی که منطقی به نظر می رسد در واقع حقیقت ندارد. مطمئناً ممکن است هر یک یا تمام این خصوصیات در هر معامله گر برتری وجود داشته باشد؛ اما آنچه حقیقت ندارد این است که این خصوصیات نقشی در عملکرد عالی آنها بازی می کنند. نیاز به شجاعت، اعصاب فولادی و کنترل نفس به معنی یک درگیری داخلی است که در آن از یک نیرو برای خنثی کردن تأثیر یک نیروی دیگر استفاده می شود. هر درجه ای از کشمکش، تلاش یا ترس مرتبط با تجارت شما را از لحظه و جریان خارج کرده و به سوی کاهش نتایج تان سوق می دهد.

اینجاست که معامله گران حرفه ای واقعاً خود را از سایرین جدا می کنند. وقتی مانند حرفه ای ها ریسک را می پذیرید، در این صورت هیچ اقدامی از سوی بازار برای شما تهدیدآمیز نخواهد بود. اگر چیزی تهدیدآمیز نباشد، دلیلی برای ترس وجود ندارد. اگر نترسید، به شجاعت نیاز ندارید. اگر استرس نداشته باشید، آیا دلیلی برای نیاز به اعصاب فولادی دارید؟ و اگر به دلیل برخورداری از مکانیسم های مناسب نظارت، از پتانسیل خود برای بی پروایی نمی ترسید؛ بنابراین، نیازی به کنترل نفس ندارید. در عین حال که به پیامدهای آنچه می گویم فکر می کنید، می خواهم چیزی را به خاطر بسپارید: افراد معدودی با باورها و نگرشهای مناسب درباره مسئولیت پذیری و ریسک شروع به تجارت می کنند. درست است که برخی این کار را انجام می دهند، اما تعدادشان بسیار کم است. باقی افراد دچار همان چرخه ای می شوند که در مثال معامله گر تازه کار به آن اشاره کردم. ما با بی خیالی شروع می کنیم، سپس می ترسیم و ترس مان به طور مداوم از پتانسیل ما می کاهد.

معامله گرانی که با موفقیت این چرخه را می شکنند آنهایی هستند که در نهایت یاد می گیرند از اجتناب دست برداشته و شروع به پذیرش مسئولیت و ریسک کنند. اکثر افرادی که این چرخه را با موفقیت می شکنند، تا زمانی که درد زیاد ناشی از ضررهای بزرگ را تجربه نکرده اند و این امر تأثیر مثبتی در از بین بردن توهمات شان درباره ماهیت تجارت نداشته باشد این تغییر را در پروسه فکری شان اعمال نمی کنند.

با توجه به پیشرفت، چگونگی تحول آنها اهمیت چندانی ندارد، زیرا در اکثر موارد این امر به طور ناخواسته اتفاق می افتد؛ به عبارت دیگر، آنها کاملاً از تغییراتی که در محیط ذهنی شان اتفاق افتاده آگاه نبوده اند تا اینکه اثرات مثبتی که دیدگاه جدیدشان بر روشهای تعامل آنها با بازار داشته را تجربه کرده اند. به همین دلیل است که تعداد اندکی از معامله گران برتر واقعاً می توانند دلایل موفقیت خود را توضیح دهند، به جز بکار بردن اصطلاحاتی مانند «جلوی ضررهای تان را بگیرید» و «همرنگ جماعت شوید.» آنچه اهمیت دارد این است که درک کنید کاملاً می توانید مانند حرفه ای ها فکر کنید و حتی با وجود اینکه تجربه مستقیم شما به عنوان یک معامله گر عکس این امر را نشان می دهد باز هم بدون ترس به معامله بپردازید.

ایجاد سازگاری در محیط ذهنی

اکنون می خواهیم دقیقاً بر روی نحوه ی ایجاد سازگاری در محیط ذهنی تمرکز کنیم تا ریسک را بپذیریم و مانند یک معامله گر حرفه ای وارد عمل شویم. بیشتر مواردی که تا این لحظه به آنها اشاره کردم به گونه ای طراحی شده اند که شما را برای انجام کارهای واقعی آماده کنند. من قصد دارم یک استراتژی فکری به شما یاد بدهم که در هسته ی آن یک باور راسخ در احتمالات و توانایی ها وجود دارد. با این استراتژی فکری جدید، شما یاد می گیرید که چگونه یک رابطه جدید با بازار برقرار کنید؛ رابطه ای که تجارت شما را از آنچه معمولاً به معنی اشتباه کردن یا از دست دادن پول است جدا کرده و شما را از درک اقدامات بازار به عنوان یک چیز تهدیدآمیز منع می کند. وقتی تهدید درد از میان برود، ترس و همچنین خطاهایی مبتنی بر ترس که ممکن است مرتکب آنها شوید نیز ناپدید می شوند. شما می مانید و یک ذهن آزاد که به راحتی آنچه موجود است را می بیند و می تواند وارد عمل شود.

رسیدن به این حالت بی خیالی و بی باکی ذهنی، علی رغم شکست های پی در پی، به تلاش نیاز دارد؛ اما آنقدر که فکر می کنید هم دشوار نیست. در واقع تا زمانی که خواندن این کتاب را به پایان برسانید، اکثر شما از راه حل های ساده مشکلات تان شگفت زده خواهید شد.

از بسیاری از جهات، یک حالت ذهنی یا دیدگاه مانند کد نرم افزاری عمل می کند. شما می توانید چندین هزار خط از کدهایی که با دقت نوشته شده با تنها یک خط ناقص داشته باشید و در آن یک خط ناقص تنها یک کاراکتر جابجا شده باشد. بسته به هدف نرم افزار و جایی که این نقص در ارتباط با موارد دیگر وجود دارد، آن کاراکتر جابجا می تواند عملکرد سیستمی که در غیر این صورت می توانست عالی باشد را دچار مشکل کند. همان طور که می بینید، راه حل ساده بود: کاراکتر جابجا را درست کنید و همه چیز به خوبی اجرا می شود. با این حال، پیدا کردن خطا و یا حتی آگاهی از آن در وهله اول به تخصص قابل توجهی نیاز دارد.

وقتی صحبت از ذهنیت ایده آل تجاری است، همه یک فاصله روانشناختی خاصی دارند؛ به عبارت دیگر، تقریباً همه با یک کد نرم افزای ناقص شروع می کنند. من از اصطلاحاتی مانند «کلیک» و «درجه» برای نشان دادن فاصله روانشناختی استفاده می کنم، اما این اصطلاحات حاکی از یک فاصله مشخص نیستند؛ بنابراین، به عنوان مثال، بسیاری از شما فکر می کنید که از منظر یک ذهنیت ایده آل، تنها به اندازه یک کلیک فاصله دارید. این یک کلیک می تواند نشانگر یک یا دو فرض نادرست یا نابجای شما درباره ماهیت تجارت باشد. همانطور که به برخی از ایده های ارائه شده در این کتاب فکر می کنید، ممکن است دیدگاه شما دچار تغییر شود. برای استفاده از قیاس کد نرم افزار، این تغییر معادل پیدا کردن خط ناقصی در سیستم روانی و جایگزین کردن آن با چیزی است که به درستی کار می کند.

افراد معمولاً از این نوع تغییر ذهنی درونی به عنوان یک تجربه «جرقه مانند» یا «لحظه ی خطور ایده خلاقانه» یاد می کنند. همه این نوع تجربیات را داشته اند و خصوصیات مشترکی در بین آنها وجود دارد. اول، ما معمولاً احساس متفاوتی داریم. حتی جهان متفاوت به نظر می رسد، گویی ناگهان تغییر کرده است. به طور معمول، ممکن است در لحظه دستیابی به موفقیت جملاتی مانند «چرا قبلاً این را به من نگفتی؟» یا «تمام این مدت درست در جلوی چشمان من بود، اما من آن را نمی دیدم» را به زبان بی آوریم. یکی دیگر از پدیده های جالب این نوع تجربه این است که بعضی اوقات در طی چند لحظه، اگرچه ممکن است مدت زمان آن متفاوت باشد، ما احساس می کنیم که این بخش جدید از هویت ما همیشه قسمتی از آنچه هستیم بوده است. پس از آن به سختی می توان باور کرد که ما قبل از اینکه این تجربه را داشته باشیم، آنگونه بوده ایم.

به طور خلاصه، ممکن است شما درباره بسیاری از مواردی که برای تبدیل شدن به یک معامله گر موفق مداوم نیاز دارید آگاهی داشته باشید؛ اما آگاهی از یک چیز به طور خودکار آن را به بخشی از عملکرد شخصیتی شما تبدیل نمی کند. آگاهی لزوماً یک باور نیست. شما نمی توانید فرض کنید که یادگیری در مورد یک چیز جدید و توافق با آن مانند باور کردن آن در سطحی است که بتوانید بر اساس آن وارد عمل شوید.

مثال مشتری من که از مار می ترسید را در نظر بگیرید. او مطمئناً از این امر آگاهی دارد که تمام مارها خطرناک نیستند و یادگیری نحوه ی تمایز قائل شدن بین آنهایی که خطرناک اند با آنهایی که نیستند کار دشواری نخواهد بود. اما آیا یادگیری نحوه ی ایجاد این تمایزات به طور ناگهانی باعث می شود که او دیگر از «مارهای غیر خطرناک» نترسد؟ آیا می توانیم فرض کنیم که این آگاهی در محیط ذهنی او تا حدی مؤثر خواهد بود که او اکنون می تواند بدون ترس یا عدم تحرک با مارها ارتباط برقرار کند؟ خیر، ما نمی توانیم این فرض را داشته باشیم. آگاهی او از مارهای غیر خطرناک می تواند در کنار ترس او از مارهای خطرناک به عنوان یک تناقض در محیط ذهنی او وجود داشته باشد. شما می توانید او را با یک مار روبرو کنید و او به راحتی تصدیق کند که می داند این مار خطرناک نیست و نمی تواند به او آسیب بزند، اما در عین حال، حتی اگر بخواهد باز هم لمس کردن مار برای او بسیار دشوار خواهد بود.

آیا این بدان معنی است که او محکوم است که تا آخر عمر خود از مارها بترسد؟ این تنها در صورتی است که او اینگونه بخواهد. این مسئله واقعاً به تمایل بستگی دارد. مطمئناً می توان ترس او را خنثی کرد، اما باید برای آن تلاش کند و تلاش برای هر چیزی نیاز به انگیزه کافی دارد. بسیاری از ما از ترس های غیر منطقی خود آگاهی داریم و با این حال انتخاب می کنیم که با این تناقض زندگی کنیم، زیرا نمی خواهیم تلاش عاطفی لازم را برای غلبه بر این ترس به کار ببندیم.

در این مثال، این تناقض کاملاً آشکار است. با این حال، در طی سالهایی که با معامله گران کار کرده ام با تناقضاتی در رابطه با مسائل مرتبط با ریسک و مسئولیت پذیری روبرو شده ام که در آنها داشتن دو یا چند باور متضاد، باوجود داشتن انگیزه لازم برای موفقیت، به سادگی اهداف مثبت آنها را از بین برده است. مشکل اینجا است که هیچ کدام از این تناقضات حداقل در نگاه اول کاملاً آشکار نیستند.

با این حال، باورهای متناقض تنها مشکلاتی نیستند که با آنها روبرو هستیم. ادعاهایی مانند «من یک ریسک پذیر هستم» چطور؟ که معامله گران به طور معمول فرض می کنند به این باور رسیده اند، اما در حقیقت لایه های عمیق تر باور آنها از بازار نشان می دهد که تمام تلاش خود را در جهت دوری از ریسک بکار می گیرند.

باورهای متناقض و آگاهی نامناسب یک کد نرم افزاری ناقض را نشان می دهند؛ کدی که توانایی شما را برای تمرکز و تحقق اهداف از بین می برد؛ اینگونه به نظر می رسد که شما به طور هم زمان یک پا را بر روی پدال گاز و پای دیگر را بر روی پدال ترمز گذاشته اید؛ کدی که در وهله اول یادگیری نحوه ی معامله یک ویژگی اسرارآمیز را به شیوه ای سرگرم کننده اما چالش برانگیز ارائه می دهد و سپس به یک رنجش خالص و ناب تبدیل می شود.

وقتی که من در اواخر دهه 60 میلادی در دانشگاه بودم، یکی از فیلم های مورد علاقه من «Cool Hand Luke» با بازی پاول نیومن بود. این فیلم در آن زمان بسیار محبوب بود، مطمئناً برخی از شما در برنامه تلویزیونی آخر شب آن را تماشا کرده اید. لوک در دسته ی محکومینی بود که در جورجیا به هم زنجیر شده بودند. پس از آنکه فرار کرد و برای بار دوم دستگیر شد، زندان بان و نگهبان ها تصمیم گرفتند اجازه ندهند که لوک برای بار سوم آنها را به تمسخر بگیرد؛ بنابراین، در حالیکه او را وادار می کردند بدون استراحت و با مشقت کار کند، مرتباً او را مورد ضرب و شتم قرار می دادند. آنها مرتب از او می پرسیدند: «لوک، آیا عقلت سر جایش آمد؟» سرانجام، پس از تحمل شکنجه زیاد، لوک به رؤسای زندان گفت که عقل او سر جایش آمده است. آنها گفتند که اگر او این کار را انجام ندهد و دوباره سعی به فرار کردن کند، مطمئناً او را خواهند کشت. البته، لوک دوباره سعی کرد فرار کند و نگهبانان به قول خود عمل کردند و او را کشتند.

بسیاری از معامله گران، چه متوجه باشند چه نه، مانند لوک سعی می کنند با ضربه زدن به بازار امور را به نفع خود پیش ببرند. در نتیجه، آنها هم از نظر مالی و هم از نظر عاطفی شکست می خورند. روش های آسانتر و رضایت بخش تری برای دستیابی به آنچه از بازار می خواهید وجود دارد، اما ابتدا باید بخواهید «به درستی و با عقل سلیم فکر کنید.»

فصل 5 - دینامیک درک

بازگشت به کتاب Trading In The Zone

IranForexBrokers.com Facebook IranForexBrokers.com Google plus IranForexBrokers.com Twitter

افشای ریسک: معامله در بازار Forex با ریسک بالایی همراه است و ممکن است برای همه ی سرمایه گذاران مناسب نباشد، چرا که امکان دارد تمام سرمایه ی خود را از دست بدهید. تمام اطلاعات موجود در وب سایت FxIran.com تنها به منظور اطلاع رسانی می باشد و این وب سایت مشاوره های مالی و خدمات تجاری Forex ارائه نمی دهد. لطفا، مفاد کامل افشای ریسک را مطالعه بفرمایید.

خانه      |      بروکرهای Forex      |      تبلیغات      |      افشای ریسک      |      تماس با ما

ما را دنبال کنید!

تمامی مطالب موجود در وب سایت «FxIran.com» تحت حمایت قانون حق چاپ، مالکیت معنوی و همچنین DMCA می باشد.

Copyright © 2016 - 2022 FxIran.com

DMCA.com Protection Status